سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 تابستان 1386 - پایگاه عشق

هفته ی دفاع مقدس گرامی باد

پنج شنبه 86 شهریور 29 ساعت 3:0 عصر

شب عاشقی را رقم می زنند                          همانانکه بر مین قدم می زنند

از آنها که تنها پلاکی به جاست                      کمی استخوان مشت خاکی به جاست

 

فراز هایی از دست نوشته های شهید چمران

خوش دارم : از همه چیز و همه کس ببرم و جز خدا انیسی نداشته باشم

خوش دارم : هیچ کس مرا نشناسد، هیچ کس از غم ها و دردهایم آگاهی نداشته باشد ، هیچ کس  راز و نیاز های شبانه ام را نفهمد هیچ کس اشکهای سوزانم را در نیمه های شب نبیند و جز خدا کسی نداشته باشم

خوش دارم : آزاد از قید و بندها در غروب آفتاب ، بر بلندی کوهی نشینم و فروریختن خورشید را در دریای وجود مشاهده کنم و همه حیات خود را به این هو بسپارم،قلب سوزانم را بگشاید و این زیبایی سحرانگیز با پنجه های هنرمندش با تار و پود وجودم بازی کند، آتشفشان درونم را آزاد کند

خوش دارم: اشک را که عصاره ی حیات من است ، آزادانه سرازیر کنم و غم را به عرفان و درد را به فداکاری مبدل کند و آنگاه حیات بگیرم و من دیوانه وار تسلیم این زیبایی شوم و روحم به سوی ابدیتی که از نورهای زیبایی می گذرد پرواز کند و در عالم آرامش از کهکشانها بگذرم و برای لقاء پرورگار به معراج روم

نوشته شده توسط : ممتحنه

با شهدا نجوا کن [ نجوا ]


میروم تا انتقام سیلی زهرا بگیرم...

پنج شنبه 86 شهریور 29 ساعت 2:57 عصر

پروانه های قندیل بسته

-هوا سرد شده بیژن اون شومینه رو روشن کن .

-آخیش ، حالا خوب شد . چه کیفی داره  آدم کنار پنجره بشینه و به بارش دانه های درشت برف نگاه کنه و از اینکه اونجا نیست خوشحال باشه ، به من چه که کی زیر برف توی سرماست...

-حسین جون ... به گوشی؟... قندیل برات مفهومه؟... قندیل ... سه تا از پروانه هامون قندیل شدن ... مفهوم شد؟ ... سه تا از پروانه هامون قندیل شدن ... میفرستیمشون سردخونه ...

سوز سردی می امد .چشم یکی دومتر جلوتر را نمی دید . بوران و برف میزد توی صورت و مثل سیلی محکم، گونه ها رو می سوزاند و سرخ میکرد .دندانها دیگر از شدت سرما حوصله ی به هم خوردن هم نداشتند .دستانمان شده بود مثل دست مصنوعی جانبازان با این تفاوت که سرخ سرخ بوند .

رفتیم داخل سنگرهای دیده بانی .در سینه کش ارتفاعات  مشرف به ماووت عراق .

سه تا از پروانه ها قندیل شده بودند . این چیزی بود که حاجی گفت .حالا پروانه که میسوزد و خاکستر می شود چطور قندیل شده بودند ، خدا میداند .

نزدیک که شدیم سیاهی کم به چشممان آمد .سلام کردم .خسته نباشید گفتم . ولی جوابی نشنیدم .حتی رویش را هم بر نگرداند که نگاهی کوتاه بیندازد وتا ببیند خودی هستیم یا دشمن مثل اینکه بی معرفت قصد نداشت تحویلمان بگیرد بر شانه اش که زدم خندیدم ، گفتم :« برادر یه مقدار مراقب پشت سنگر هم باش هر چی صدا کردیم جوابی ندادی ... » ولی باز صورتش را بر نگرداند .شک برم داشت .عباس دستها را بر صورتش گذاشته بود و در کناری ایستاده بود . فکر نمی کردم داره گریه میکنه .گریه برای چی ؟

 

شانه های بچه بسیجی پانزده ، شانزده ساله را تکانی دادم ، باز جوابی نشنیدم/

-برادر... اخوی جان...بلند شو برو توی سنگر استراحت کن ...

آنهم چه سنگری .چاله ای گوچکتر از قبر که پتوی نیم سوخته عراقی که از سرما مثل چوب خشک شده بود .نقش سقف را بازی میکرد.حداقلش این بود که از بارش مستقیم برف در امان بودیم . مقابل صورتش که قرار گرفتم جا خوردم ، نگاهم نمی کرد ، چشمانش باز بودند . مژگانش را توده ای از قندیلهای کوچک فراگرفته بود . مو بر پشت لبش سبز نشده بود .تمام صورتش یک دست سرخ بود و سفیدی برف بر آن نشسته بود .یخ در میان چشمانش مثل ستاره ای می درخشید .ولی هیچ تحرکی نداشت .زبانم بند آمد.خواستم دستش را بلند کنم .خشک شده بود.اسلحه را در دستش فشرده و همانطور نشسته بود .مات مانده بودم . فریاد زدم :«حاجی ...حاجی...این...یخ...» و این حاجی بود که بغضش ترکید :« ساکت ... تورو خدا ساکت ... داد نزن... بیدارشون میکنی .آروم برش دارین مواظب باشین بالهای قندیل گرفتش نشکنه ... اونو که از سنگر در آوردین برین اکبر و حسین  هم از توی سنگر بیارین تا بفرستیمشون عقب ...» دستم را عقب کشیدم .نشستم روی لبه ی یخی سنگر .چشمانش را پاییدم .نگاهش به شیار  روبرو خشک شده بود ، هیچ بخاری از مقابل دهانش بر نمیخواست .یخ بسته بود .یخ یخ . بی هیچ صدایی .بدون اینکه  جای تیر و ترکش بر بدنش پیدا باشه .کمی  آنسو تررا  نگاه کردم  داخل سنگر بغلی ،دو نفر نوجوان ، حسین و اکبر  سر بر شانه یکدیگر گذاشته و آرام خفته بودند

با خود زمزمه کردم : آرام بخواب بسیجی ، آرام بخواب پروانه قندیل گرفته ام ... آرام بخواب ...گل یخ بسته ام

 

                                         


نوشته شده توسط : ممتحنه

با شهدا نجوا کن [ نجوا ]


بنده ؟

یکشنبه 86 شهریور 25 ساعت 11:53 عصر

یه مطلب خیلی تکراری ولی درد آور

اسم خودمو گذاشتم بنده ...

ü     بنده ی من! نماز شب بخوان و آن 11 رکعت است .

ý    خدایا خسته ام نمی توانم نیمه شب 11 رکعت بخوانم!

ü     بنده ی من! دو رکعت نماز شفع و یک رکعت نماز وتر را بخوان.

ý    خدایا خسته ام برایم مشکل است نیمه شب بیدار شوم .

ü     بنده ی من! قبل از خواب این سه رکعت را بخوان.

ý    خدایا سه رکعت زیاد است.

ü     بنده ی من! فقط یک رکعت نماز وتر را بخوان .

ý    خدایا امروز خیلی خسته شدم راه دیگری ندارد ؟

ü     بنده ی من! قبل از خواب وضو بگیر رو به آسمان کن و بگو « یا الله».

ý    خدایا من در رختخواب هستم اگر بلند شوم خواب از سرم می پرد.

ü     بنده ی من ! همان جا که دراز کشیده ای تیمم کن و بگو « یا الله».

ý    خدایا هوا سرد است نمی توانم دستهایم را از زیر پتو بیرون بیاورم .

ü     بنده ی من ! در دل بگو « یا الله » ما برایت نماز شب حساب می کنیم .

بنده اعتنایی نمیکند و می خوابد .

ü     ملائکه من ببینید من این قدر ساده گرفتم اما بنده ی من «جیفة باللیل» است و خوابیده است . چیزی به اذان صبح نمانده است او را بیدار کنید دلم برایش تنگ شده امشب با من حرف تزده است.

v    خدایا دوبار او را بیدار کردیم دوباره خوابید .

ü     ملائکه من در گوشش بگویید پروردگارت منتظر توست.

v    پروردگارا باز هم بیدار نمیشود.

اذان صبح را میگویند...

هنگام طلوع آفتاب است... ای بنده ! بیدار شو نماز صبحت قضا می شود .

خورشید از مشرق سر بر می آورد ...

خداوند رویش را بر می گرداند ......

ملائکه من! آیا من حق ندارم با این بنده قهر کنم؟!

 


نوشته شده توسط : ممتحنه

با شهدا نجوا کن [ نجوا ]


خدایا!

شنبه 86 شهریور 24 ساعت 11:31 عصر

سلام ! ماه رمضونتون مبارک!

یه خونه تکونی کوچولو توی قالب داشتم که بلکه حد اقل فضای اینجا  رمضانی و آماده ی مهمونی بشه !

ان شاءالله که خونه دلای شما هم مثل فضای اینجا  گرد گیری شده باشه

طبق معمول از خودم مطلب ندارم ولی خدایی این سری گشتم یه دست نوشته ی خوشگل از دکتر چمران پیدا  کردم گذاشتم

آهان ! تا یادم نرفته بگم جلسات سخنرانی استاد بزرگ آقای صمدی آملی هر روز بعد از نماز ظهر و عصر در مسجد اعظم تجریش برگزار میشه حیفه اگر مقدوره از دست ندید جلسه این عالم گرانقدر را.  

منو رو فراموش نکنید

 خیلی التماس دعا دارم  

یا زهرا

 

خدایا ! تو را شکر می کنم که مرا در آتش عشق گداختی و همه موجودات و خواستنی ها را به جز عشق و معشوق در نظرم خوار و بی مقدار کردی ، تا از کنار هر حادثه ی وحشتنک به سادگی و آرامی بگذرم ،دردها را تحمل کنم

خدایا ! تو را شکر میکنم که لذت معراج را به روحم ارزانی کردی، تا گاهی از دنیای ماده در گذرم و آنجا جز وجود تو را نبینم و جز بقای تو چیزی نخواهم و بازگشت از ملکوت اعلی برای من شکنجه ای آسمانی باشد

خدایا ! همیشه دوست داشتم شمع باشم و بسوزم و نور بدهم و نمونه ای از مظهر فداکاری و شجاعت باشم

خدایا ! من کوچکم ، ضعیفم ، ناچیزم پر کاهی در مقابل طوفانها هستم به من دیده ای عبرت بین ده تا ناچیزی خود را نبینم و عظمت و جلال تو را به راستی بفهمم و به درستی تسبیح کنم

خدایا ! دلم از ظلمت و ستم گرفته است، تو را به عدالتت سوگند می دهم که مرا در زمره ی ستمگران و ظالمان قرار ندهی

خدایا ! به سوی تو می آیم از عالم و خالمیان می گریزم تو مرا در جوار رحمت خود سکنی ده .

فراز هایی از دست نوشته های شهید چمران


نوشته شده توسط : ممتحنه

با شهدا نجوا کن [ نجوا ]


جاء الحق و زهق الباطل

دوشنبه 86 شهریور 5 ساعت 6:21 عصر

سلام امروز میخوام یه مطلبی رو واستون بزارم که حدود 2 سال پیش شهید ایلیا اونو تو وبلاگش  گذاشته بود تو مطلب دست نبردم خدایی مطلب قشنگیه به قول دوستی آدمو میبره تو فضا  شادی روحش صلوات

گل من چندین منشین غمگین، شام محنت به سر آمد


سر و دست افشان، غم دل بنشان، غمخوارت از سفر آمد


ز چه بنشستی، بگشا دستی، آذین کن صحن و سرا را


که پس از غم ها، به رخ شب ها آب و رنگ سحر آمد



0وعده خدا عملی شد. حضرت حجة بن الحسن،مهدی موعود نمایان شد و زمین به نور پروردگارش روشن شد.


0امروز منادی ندا داد که حق با علی و شیعیان اوست و این ندا را هر قومی به زبان خود شنید.


0اولین کسی که با حضرت ولی عصر بیعت کرد جبرئیل امین، ملک مقرب درگاه خدا بود؛ آنگاه تمام یاران حضرت به سوی او شتافتند.


0امروز نوای «جاءالحق و زهق الباطل» در تمام عالم طنین انداز شد.


0امروز حضرت بقیة الله العظم، رهبر کل جهان، به دیوار کعبه تکیه کرده و ندا برآوردند: «بقیة الله خیر لکم ان کنتم مؤمنین. انا بقیة الله، من آمدم. به سوی من بشتابید و به فرمان من گردن دهید.»


0امام زمان ارواحنا فداه با دست عنایت و نگاه ولایتی خویش عقل های بشریت را کمال بخشیدند.


0حضرت ولی عصر با محبت بی نظیر خود تمام مردم را به دین اسلام جذب نموده و توبه کنندگان را به آغوش مهربان خود پذیرفتند.



0جهان یکپارچه از خواب غفلت بیدار شد و مفسر حقیقی قرآن ظهور کرد. از امروز علوم واقعی در جهان تدریس می شود.


0باب جهل و تاریکی بسته شد و نور علم و دانش جهان را روشن کرد. تمام دانشمندان جهان در مقابل عظمت علمی امام زمان انگشت حیرت به دهان گرفتند.


0بعضی از کسانی که سالیان سال در انتظار چنین روزی زندگی کرده و از دنیا رفته اند، اکنون به خواست خدا رجعت نموده و عاشقانه آماده یاری حضرتند.


0تولیت مسجد مقدس جمکران اعلام کرد محراب جمکران منتظر قدوم خورشید جمکران است.


0امروز اخبار تمام رسانه ها مربوط به ظهور حضرت ولی عصر اروحنا فداه است.


0پاره ای از رسانه ها از قدرت روحی مهدی علیه السلام و برخی دیگر از زیبایی حضرت مطلب نوشتند.


0امروز روز انتقام از دجالان تاریخ است.


0مقام معظم رهبری (حفظه الله) فرمودند: «امروز روز شروع تاریخ بشریت است.»



0نماینده و نایب امام زمان، آیت الله العظمی خامنه ای پرچم انقلاب را به صاحب پرچم تحول دادند و پرچم انقلاب حضرت مهدی به عنوان یگانه پرچم جهان و جهانیان معرفی شد.


0طبق اخبار رسیده امام عصر قصد دارد به ایران سفر کند و طی پیامی به جهانیان اعلام کرده اند که ایران شیعه، خانه ی ما و مورد توجه ما بوده و هست.


0امروز عده ای به طور ناگهانی مفقود شده، پس از تحقیقات معلوم شده که آن ها از یاران حضرت بوده اند که به سوی آن امام مبین پرواز کرده اند.


0طبق آخرین اخبار رسیده اکثر یاران حضرت جوان بوده و عده ای از آنان زن هستند.


0امروز اهل مکه صوت دلنواز قرآن را از دو لب مبارک امام زمانشان شنیدند و کتاب علی (ع) را در دستان آن حضرت دیدند و او را در حالی که در بین رکن و مقام سخن می گفت مشاهده کردند.


0امروز اهل آسمان و زمین، مرغان آسمان و ماهیان دریا غرق سرودی شادی گردیدند.


0امام زمان پس از تکیه زدن به دیوار کعبه فریاد برآوردند:«ای مردم هر کس می خواهد نوح و فرزندش سام را ببیند، هر کس می خواهد ... ، هر کس می خواهد محمد صل الله علیه و اله و امیرالمؤمنین علیه السلام را ببیند بداند که من همان محمد و علی هستم و... دعوتم را بپذیرید و نزدم جمع شوید که هر چه گفته اند و نگفته اند را به شما خبر می دهم.


0امروز اصحاب کهف به اراده پروردگارشان محشور شده و به یاری امام زمانشان شتافته اند. آن ها شاهدان مسلم برای ظهور قائم آل محمد می باشند و به حقانیت مهدی علیه السلام شهادت داده اند.


و مردم ایران، مرد و زن، پیر و جوان، همگی از شوق ظهور مولایشان به خیابان ها آمده و با شور و شعفی غیر قابل وصف لبیک گویان آمادگی خود را برای یاری آن حضرت اعلام نمودند.



تصورش هم قشنگ و لذت بخشه!

میلاد آ‍قامون حجةابن الحسن (روحی و ارواح العالمین لتراب مقدمه فداه) را پیشاپیش خدمت همه دوستاران حضرتش تبریک میگم


 


نوشته شده توسط : ممتحنه

با شهدا نجوا کن [ نجوا ]


نیا نیا گل طه

جمعه 86 تیر 8 ساعت 5:45 صبح

 سلام یه شعری بود خیلی وقت پیش تو دفترم نوشتم نمیدونم از کجا بود ولی خیلی دردناک بود همیشه میگفتم دیگه اینقدرام وضعمون خراب نیست ولی حالا..... دوستان این وصف منه نه خوبایی مثل شما خدای نکرده دلخوری پیش نیاد علی علی

فریب ما مخور آقا دروغ می گوییم       به جان حضرت زهرا دروغ میگوییم

چه ناله های فراغی چه درد هجرانی؟      نیا نیا گل طه دروغ می گوییم

تمام چشم براهی و انتظار فراغ        و ندبه های فرج را دروغ می گوییم

دلی که مأمن دنیاست جای مولا نیست     اسیر شهوت دنیا دروغ می گوییم

زبان سخن ز تو گوید ولی برای مقام     به پیش چشم خدا ما دروغ می گوییم

خلاصه ای گل نرگس کسی به فکر تو نیست     و ما به وسعت دریا دروغ میگوییم

مرا ببخش عزیزم که باز می گویم                     نیا نیا گل طه دروغ می گوییم

          


نوشته شده توسط : ممتحنه

با شهدا نجوا کن [ نجوا ]



سفارش تبلیغ
صبا ویژن

سفارش تبلیغ
صبا ویژن