سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 لبخند بزن بسیجی - پایگاه عشق

لبخند بزن بسیجی

پنج شنبه 85 آذر 9 ساعت 7:27 عصر

بخشی از خاطرات شهید محمد عبدی از زبان دوست و همکار ایشان:

 

لبخند بزن بسیجی

یادم نمیرود که در میدان ایستاده بودیم که شروع به درد دل کرد میگفت

 « صبرم کم شده است» . گفتم چه طور مگه ؟ تو که اهل نق زدن نبودی  گفت:نه؟ نق نمیزنم ؟ گیر از منه! بچه بسیجی زده تو گوشم و من ناراحتم ! بچه بسیجی به من فحش داده و من ناراحتم ! « خوب بچه بسیجی زده ناراحتی نداره»  اگرچه ممکنم بود حرف ناحق بشنود اما چون از بچه بسیجی شنیده بود این چنین می کرد

 

عشق به بسیجی و بسیج در او موج میزد و دیوانه این نام بود

 

نامی که همه اش گمنامی  است و بی نامی و مظلومیت

 

 


نوشته شده توسط : ممتحنه

با شهدا نجوا کن [ نجوا ]



سفارش تبلیغ
صبا ویژن

سفارش تبلیغ
صبا ویژن