پیامهای تسلیت - پایگاه عشق

آجرک الله مولا جان (مصیبتی دیگر )

شنبه 86 خرداد 26 ساعت 7:54 عصر

سلام

 خدای بزرگ پس کی آقامون میاد ؟؟؟!

توی ایام فاطمیه خونه مهدی خراب شد

حرمت حرمین عسگریین رو شکستند

و حالا داغی دیگر بر دل آقامون  در گذشت مرجعم

فقیه اهل بیت عصمت و طهارت عالم عالیقدر آقای حاج شیخ محمد فاضل فاضل لنکرانی رو به محضر امام عصر ارواحنا فداه و نائب بر حقش سید علی تسلیت عرض می کنم  

فقط یه جمله :

اللهم عجل لولیک الفرج واجعلنی من المستشهدین بین یدیه   

 


نوشته شده توسط : ممتحنه

با شهدا نجوا کن [ نجوا ]


آجرک الله مولا

چهارشنبه 85 آذر 29 ساعت 9:24 عصر

چند سخن از جواد الائمه (ع) :

همنشینی با بدان: از همنشینی با انسان بد بپرهیز که او همانند شمشیر بدون غلاف است؛ منظره‌اش نیکو و زیبا، ولی اثر و نتیجه‌اش زشت و نازیباست.

 

خیانت: برای اثبات خیانت شخص، همین کافی است که او امین اشخاص خیانتکار باشد.

 

حرکت به سوی خدا: حرکت کردن به سوی خداوند با دل، شخص را بهتر، سریعتر و مطمئن‌تر به خداوند می رساند، نسبت به اطاعت و عبادتش با سایر اعضاء و جوارح.

 

اطـاعــت از هــوای نـفـس: هر کس از هوای خویش اطاعت کند، آرزوی دشمن خویش را بر آورده کرده است.

 

 

 

اعتماد به خداوند: اعتماد به خداوند متعال، بهای هر چیز گرانبها و نردبانی برای رسیدن به هر چیز بلند مرتبه ای است.

 

 

برای آشنایی با ابعاد دیگر زندگی حضرت به آدرس زیر مراجعه کنید خیلی جالب و مفیده :

 

 

http://www.imamjawad.net/htm/far/imamjawad/index.asp

 

 

 

 

 


نوشته شده توسط : ممتحنه

با شهدا نجوا کن [ نجوا ]


شهادت اما م جواد (ع) تسلیت باد

چهارشنبه 85 آذر 29 ساعت 9:12 عصر


 

 

 

نام: محمد.
کنیه: ابو جعفر ثانى.
القاب: تقى، جواد، مرتضى منتجب، مختار، قانع و عالِم.
منصب: معصوم یازدهم و امام نهم شیعیان.
تاریخ ولادت: نوزدهم ماه مبارک رمضان سال 195 هجرى.
همچنین هفدهم و پانزدهم ماه رمضان نیز نقل شده است؛ اما مشهور بین شیعیان، دهم رجب سال 195 هجرى مى‏باشد. در دعاى ناحیه مقدسه نیز آمده است: «اللَّهُمَّ اِنّى‏ اَسْئَلُکَ بِالْمَوْلُودَیْنِ فى‏ رَجَبٍ، مُحَمَّدِ بْنِ عَلىٍّ الثَّانى وَابْنِهِ عَلىِّ بْنِ مُحَمَّدٍ المُنْتَجَبِ»
(1)
.
محل تولد: مدینه مشرفه، در سرزمین حجاز (عربستان سعودى کنونى).
نسب پدرى: امام رضا، على بن موسى بن جعفر بن محمدبن على بن حسین بن على بن ابى‏طالب(ع).
نام مادر: سبیکه، یا سکینه مرسیه و یا درّه که حضرت رضا(ع) او را خیزران نامید.
وى از اهالى «نوبه» و از خاندان ماریه قبطیه، مادر ابراهیم، پسر پیامبر اکرم (ص) و از زنان بزرگوار زمان خویش بود.
مدت امامت: از زمان شهادت امام رضا (ع)، در آخر ماه صفر سال 203 هجرى تا ذى قعده سال 220 هجرى، به مدت شانزده سال و نه ماه.
تاریخ و سبب شهادت: آخر ذى قعده سال 220 هجرى، در سن 25 سالگى، به وسیله زهرى که همسرش، ام الفضل، دختر مأمون به تحریک برادرش، جعفر بن مأمون و عمویش، معتصم عباسى، به آن حضرت خورانید.
محل دفن: مقابر قریش بغداد، در جوار قبر شریف جدش، امام موسى کاظم(ع) که هم اکنون به کاظمین معروف است.
همسران: 1. سمانه مغربیه. 2. ام الفضل، دختر مأمون. 3. زنى از خاندان عمّار یاسر.
فرزندان: 1. ابوالحسن امام على النّقى (ع). 2. ابو احمد موسى مبرقع. 3. ابو احمد حسین. 4. ابو موسى عمران. 5. فاطمه. 6. خدیجه. 7. ام کلثوم. 8. حکیمه.
همچنین گفته شده که زینب، ام محمد، میمونه و امامه نیز از فرزندان آن حضرت بوده‏اند.

اصحاب

1. ابو جعفر، احمد بن محمد بن ابى نصر، معروف به بزنطى کوفى.
2. ابومحمد، فضل بن شاذان بن خلیل ازدى نیشابورى.
3. ابو تمّام، حبیب بن اوس طایى.
4. ابوالحسن، على بن مهزیار اهوازى.
5. ابو احمد، محمد بن ابى عمیر.
6. محمد بن سنان زاهرى.
7. على بن عاصم کوفى.
8. على بن جعفر الصادق (ع).
9. اسماعیل بن موسى کاظم (ع).
10. ابراهیم بن محمد همدانى.
اصحاب و یاران امام جواد(ع) بیش از تعدادى است که در این جا به آنان اشاره شد. در برخى منابع اسلامى نام بیش از 270 نفر به عنوان اصحاب آن حضرت آورده شده است.

زمامداران معاصر

1. مأمون (218-196 ق.).
2. معتصم (227-218 ق.).
پس از شهادت امام رضا (ع) مأمون با امام محمدتقى (ع) رفتار نیکویى را در پیش گرفت و دخترش، ام الفضل را به عقد آن حضرت درآورد و آن حضرت را بر همه اطرافیان خویش اعم از عباسیان و علویان ترجیح وبرترى داد؛ اما معتصم عباسى با این که در ظاهر با آن حضرت، با اکرام و اعزاز رفتار مى‏کرد، ولى در واقع دشمنى آن حضرت و آل على (ع) را در سینه داشت و در صدد تحقیر و نابودى آنان بر مى‏آمد.

رویدادهاى مهم

1. عزیمت امام رضا (ع)، پدر بزرگوار امام جواد (ع)، از مدینه به خراسان به اجبار مأمون عباسى، در سال 200 هجرى.
2. شهادت امام رضا (ع)، در خراسان، به دست مأمون عباس در سال 203 هجرى.
3. فراخوانى امام محمد تقى (ع) به بغداد، توسط مأمون عباسى.
4. تزویج ام الفضل، دختر مأمون به امام محمد تقى (ع)، توسط مأمون و اظهار نگرانىِ عباسیان از این مسأله.
5. بازگشت امام جواد (ع) از بغداد (پایتخت عباسیان) به حجاز به بهانه انجام مراسم حجّ بیت اللّه الحرام.
6. وفات مأمون عباسى، در سال 218هجرى.
7. به خلافت رسیدن معتصم عباسى پس از وفات مأمون.
8. فراخوانىِ مجدد امام محمدتقى (ع) به بغداد، از سوى معتصم عباسى، در اوائل سال 220 هجرى.
9. توطئه‏هاى معتصم عباسى، ام الفضل و جعفر بن مأمون علیه امام جواد (ع).
10. مسموم شدن امام جواد (ع)، توسط همسرش، ام الفضل و به شهادت رسیدن آن حضرت، در اواخر سال 220 هجرى.

داستان‏ها

1. تواضع على بن جعفر (ع) در برابر امام جواد (ع)

روزى امام محمد تقى (ع) بر عموى پدرش، على بن جعفر الصادق (ع) وارد گردید. على بن جعفر، که در کهولت سن بود، به احترام آن حضرت از جاى خود برخاست و وى را به حدى تکریم و تعظیم نمود که سرزنش اطرافیان را برانگیخت و به او خُرده گرفتند که تو عموى پدرش و بزرگ خاندان آل امام جعفر صادق (ع) هستى، چگونه با این کهولت سن، براى این نوجوان تواضع مى‏کنى؟ على بن جعفر در کمال متانت، دست به محاسن خویش کشید و گفت: اگر خداوند منان این محاسن سفید مرا براى امامت لایق ندانست، من آن را سزاوار آتش جهنم مى‏دانم اگر به امامت ولىّ زمان خود، حضرت امام محمد تقى (ع) اقرار نکنم‏(2).
على بن جعفر که رحمت حق بر روانش باد، با این گفتار و کردار خود، به اطرافیان خویش و تمام مسلمانان در اعصار بعد، درس امام‏شناسى آموخت.

2. رفتار مأمون عباسى با امام جواد (ع)

پس از آن که امام رضا (ع) توسط مأمون، در سفر خراسان به شهادت رسید، اعتماد علویان و شیعیان از مأمون سلب گشته و به وى بدگمان شدند. در نتیجه، در هر فرصت مناسب، توطئه‏ها و جنایت‏هاى او را افشا مى‏کردند.
از سوى دیگر، مأمون براى تبرئه خویش از این جنایت بزرگ، همچنان در ظاهر با آل ابى‏طالب (ع) رفاقت و مدارا مى‏کرد و به آنان احترام مى‏گذاشت و در این میان، بیش از همه، امام جواد، فرزند گرانقدر امام رضا (ع) را تکریم مى‏نمود. وى پس از بازگشت از خراسان به بغداد، امام جواد (ع) را با اعزاز و اکرام به بغداد فراخواند تا از ایشان دلجویى کرده و سوءظن شیعیان به خویش را برطرف سازد.
امام جواد (ع) پس از مدتى وارد بغداد شد. مأمون پیش از آن که آن حضرت را ملاقات کند، روزى به همراه تعدادى از نزدیکان و محافظان به قصد شکار از قصر خارج شد و پیش از خروج از شهر، در یکى از کوچه‏ها به گروهى از کودکان رسید که مشغول بازى بودند. کودکان با دیدن مأمون و همراهان وى همگى گریختند و پراکنده شدند. در میان آنان نوجوانى بود نه ساله (یا هفت ساله) که از ابهّت مأمون نترسید و همان جا ایستاد. مأمون از متانت و مهابت او به شگفت آمد و از وى پرسید: چرا مانند سایر کودکان از سر راه ما کنار نرفتى و از جاى خویش حرکت نکردى؟
کودک شجاع پاسخ داد: اى خلیفه! راه عبور و مرور تنگ نبود تا آن را بر تو گشاده و باز نمایم، مرتکب جرم و خطایى نشدم تا بگریزم، و گمان نمى‏کنم کسى را بى‏جرم و خطا عقوبت کنى. مأمون از بیان شیوا و متانت و وقار آن کودک، متعجب شد و پرسید: نام تو چیست؟ کودک پاسخ داد: محمد. مأمون پرسید: فرزند کیستى؟ او پاسخ داد: فرزند على بن موسى الرضا (ع).
مأمون همین که نام مبارک امام رضا (ع) را شنید و به یاد جنایت خویش و شهید نمودن آن حضرت افتاد منفعل شد و به تمجید امام رضا (ع) و درود و رحمت فرستادن بر آن حضرت پرداخت، سپس به دنبال شکار رفت. چون به بیابان رسید، نظرش به درّاجى افتاد و باز شکارى خویش را براى صید آن به پرواز در آورد. بازِ شکارى مدتى در هوا ناپدید شد و پس از مدتى برگشت؛ اما به جاى درّاج، ماهى کوچکى در منقارش بودکه هنوز رمقى در تن داشت. مأمون از دیدن این وضع در شگفت ماند و ماهى را از منقار باز شکارى گرفت و کار شکار را رها کرد و به شهر بازگشت. در راه دوباره به همان محلى رسید که قبلاً با امام جواد (ع) در آن جا ملاقات کرده بود. کودکان مشغول بازى بودند و با دیدن مأمون و سواران همراه او پراکنده شدند، مگر امام جواد (ع) که به مانند سروِ سرافراز بر جاى خویش ثابت ماند.
مأمون هنگامى که به امام جواد (ع) رسید، از ایشان پرسید: اى محمد! بگو در کف دستم چه چیز دارم؟ امام جواد (ع) فرمود: خداوند منان دریاهایى را در کره زمین آفرید که ابر از آنها بلند مى‏شود و به آسمان مى‏رود و به همراه ابر، ماهى‏هاى ریز نیز به بالا مى‏روند و بازهاى شکارىِ پادشاهان، آنها را شکار مى‏کنندو پادشاهان، آنها را در کف دست خویش پنهان کرده و سلاله نبوّت را با آن، آزمایش و امتحان مى‏کنند.
(3)
امام جواد (ع) با این سخنان، بر شگفتى مأمون افزود و او را وادار کرد که در برابر آن حضرت تواضع نموده و ایشان را اکرام و احترام کند. او تا زنده بود امام جواد (ع) را عزیز و محترم مى‏شمرد و سعایت بدخواهان در مورد آن حضرت را نادیده مى‏گرفت و به آن ترتیب اثر نمى‏داد. او دختر خویش، ام الفضل را به همسرى آن حضرت درآورد؛ اما پس از مأمون، معتصم عباسى به خلافت رسید و ام الفضل را وادار به کشتن امام جواد (ع) نمود. سرانجام، امام جواد (ع) به مانند عموى نیاکانش، امام حسن مجتبى (ع)، به دست همسر خود به شهادت رسید.

کلمات شریفه

1. قالَ الْجَوادُ (ع): عِزُّ الْمُؤمِنِ غِناهُ عَنِ النَّاسِ.(4)
عزّت مؤمن در بى‏نیازى او از مردم است.
2. قالَ (ع): لاتَکُنْ وَلِیّاً لِلَّهِ فِى الْعَلانِیَةِ وَعَدُوّاً لَهُ فِى السِّرِ.
(5)
دوست خدا در آشکار و دشمن او در پنهان مباش.
3. قالَ (ع): مَنِ اسْتَفادَ اَخاً فِى اللَّهِ فَقَدِ اسْتَفادَ بَیْتاً فِى الْجَنَّةِ.
(6)
کسى که براى رضاى خداوند، برادر دینى‏اش را استفاده رساند، خانه‏اى را در بهشت به استفاده خواهد برد.
4. قالَ (ع):اِیَّاکَ وَمُصاحَبَةِ الشَّریرِ فَاِنَّهُ کَالسَّیْفِ الْمَسْلُولِ یَحْسُنُ مَنْظَرُهُ وَیَقْبَحُ آثارُهُ.
(7)
از رفاقت با آدم بد بپرهیز؛ چه این که او به مانند شمشیر کشیده‏اى است که منظرش نیکو و آثارش زشت است.
5. قالَ (ع):اَلْمُؤْمِنُ یَحْتاجُ اِلى‏ ثَلاثِ خِصالٍ: تَوْفیقٍ مِنَ اللَّه، وَواعِظٍ مِن نَفْسِهِ، وَقَبُولٍ مِمَّنْ یَنْصَحُهُ‏
(8)
هر مؤمنى به سه خصلت نیازمند است: توفیق الهى، واعظى از نفس او که پیوسته او را موعظه کند، و قبول کند از آن که او را نصیحت کند.


 


 


نوشته شده توسط : ممتحنه

با شهدا نجوا کن [ نجوا ]


باز هم دل آقامون شکست

چهارشنبه 85 آذر 1 ساعت 5:6 عصر

بسم رب الشهدا

سلام آقا جون الهی بمیرم براتون که شب ولادتی هم عزادار شدید تسلیت می گم آقا 

درگذشت مرجع عالی قدر حضرت ایت الله العظمی میرزا جواد آقای تبریزی را به محضر مولایمان حضرت صاحب الامر (عج) و نائب بر حقش سید علی تسلیت و تعزیت عرض می نمایم . اللهم عجل لولیک الفرج


نوشته شده توسط : ممتحنه

با شهدا نجوا کن [ نجوا ]