سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 ممتحنه - پایگاه عشق

خدایا!

شنبه 86 شهریور 24 ساعت 11:31 عصر

سلام ! ماه رمضونتون مبارک!

یه خونه تکونی کوچولو توی قالب داشتم که بلکه حد اقل فضای اینجا  رمضانی و آماده ی مهمونی بشه !

ان شاءالله که خونه دلای شما هم مثل فضای اینجا  گرد گیری شده باشه

طبق معمول از خودم مطلب ندارم ولی خدایی این سری گشتم یه دست نوشته ی خوشگل از دکتر چمران پیدا  کردم گذاشتم

آهان ! تا یادم نرفته بگم جلسات سخنرانی استاد بزرگ آقای صمدی آملی هر روز بعد از نماز ظهر و عصر در مسجد اعظم تجریش برگزار میشه حیفه اگر مقدوره از دست ندید جلسه این عالم گرانقدر را.  

منو رو فراموش نکنید

 خیلی التماس دعا دارم  

یا زهرا

 

خدایا ! تو را شکر می کنم که مرا در آتش عشق گداختی و همه موجودات و خواستنی ها را به جز عشق و معشوق در نظرم خوار و بی مقدار کردی ، تا از کنار هر حادثه ی وحشتنک به سادگی و آرامی بگذرم ،دردها را تحمل کنم

خدایا ! تو را شکر میکنم که لذت معراج را به روحم ارزانی کردی، تا گاهی از دنیای ماده در گذرم و آنجا جز وجود تو را نبینم و جز بقای تو چیزی نخواهم و بازگشت از ملکوت اعلی برای من شکنجه ای آسمانی باشد

خدایا ! همیشه دوست داشتم شمع باشم و بسوزم و نور بدهم و نمونه ای از مظهر فداکاری و شجاعت باشم

خدایا ! من کوچکم ، ضعیفم ، ناچیزم پر کاهی در مقابل طوفانها هستم به من دیده ای عبرت بین ده تا ناچیزی خود را نبینم و عظمت و جلال تو را به راستی بفهمم و به درستی تسبیح کنم

خدایا ! دلم از ظلمت و ستم گرفته است، تو را به عدالتت سوگند می دهم که مرا در زمره ی ستمگران و ظالمان قرار ندهی

خدایا ! به سوی تو می آیم از عالم و خالمیان می گریزم تو مرا در جوار رحمت خود سکنی ده .

فراز هایی از دست نوشته های شهید چمران


نوشته شده توسط : ممتحنه

با شهدا نجوا کن [ نجوا ]


جاء الحق و زهق الباطل

دوشنبه 86 شهریور 5 ساعت 6:21 عصر

سلام امروز میخوام یه مطلبی رو واستون بزارم که حدود 2 سال پیش شهید ایلیا اونو تو وبلاگش  گذاشته بود تو مطلب دست نبردم خدایی مطلب قشنگیه به قول دوستی آدمو میبره تو فضا  شادی روحش صلوات

گل من چندین منشین غمگین، شام محنت به سر آمد


سر و دست افشان، غم دل بنشان، غمخوارت از سفر آمد


ز چه بنشستی، بگشا دستی، آذین کن صحن و سرا را


که پس از غم ها، به رخ شب ها آب و رنگ سحر آمد



0وعده خدا عملی شد. حضرت حجة بن الحسن،مهدی موعود نمایان شد و زمین به نور پروردگارش روشن شد.


0امروز منادی ندا داد که حق با علی و شیعیان اوست و این ندا را هر قومی به زبان خود شنید.


0اولین کسی که با حضرت ولی عصر بیعت کرد جبرئیل امین، ملک مقرب درگاه خدا بود؛ آنگاه تمام یاران حضرت به سوی او شتافتند.


0امروز نوای «جاءالحق و زهق الباطل» در تمام عالم طنین انداز شد.


0امروز حضرت بقیة الله العظم، رهبر کل جهان، به دیوار کعبه تکیه کرده و ندا برآوردند: «بقیة الله خیر لکم ان کنتم مؤمنین. انا بقیة الله، من آمدم. به سوی من بشتابید و به فرمان من گردن دهید.»


0امام زمان ارواحنا فداه با دست عنایت و نگاه ولایتی خویش عقل های بشریت را کمال بخشیدند.


0حضرت ولی عصر با محبت بی نظیر خود تمام مردم را به دین اسلام جذب نموده و توبه کنندگان را به آغوش مهربان خود پذیرفتند.



0جهان یکپارچه از خواب غفلت بیدار شد و مفسر حقیقی قرآن ظهور کرد. از امروز علوم واقعی در جهان تدریس می شود.


0باب جهل و تاریکی بسته شد و نور علم و دانش جهان را روشن کرد. تمام دانشمندان جهان در مقابل عظمت علمی امام زمان انگشت حیرت به دهان گرفتند.


0بعضی از کسانی که سالیان سال در انتظار چنین روزی زندگی کرده و از دنیا رفته اند، اکنون به خواست خدا رجعت نموده و عاشقانه آماده یاری حضرتند.


0تولیت مسجد مقدس جمکران اعلام کرد محراب جمکران منتظر قدوم خورشید جمکران است.


0امروز اخبار تمام رسانه ها مربوط به ظهور حضرت ولی عصر اروحنا فداه است.


0پاره ای از رسانه ها از قدرت روحی مهدی علیه السلام و برخی دیگر از زیبایی حضرت مطلب نوشتند.


0امروز روز انتقام از دجالان تاریخ است.


0مقام معظم رهبری (حفظه الله) فرمودند: «امروز روز شروع تاریخ بشریت است.»



0نماینده و نایب امام زمان، آیت الله العظمی خامنه ای پرچم انقلاب را به صاحب پرچم تحول دادند و پرچم انقلاب حضرت مهدی به عنوان یگانه پرچم جهان و جهانیان معرفی شد.


0طبق اخبار رسیده امام عصر قصد دارد به ایران سفر کند و طی پیامی به جهانیان اعلام کرده اند که ایران شیعه، خانه ی ما و مورد توجه ما بوده و هست.


0امروز عده ای به طور ناگهانی مفقود شده، پس از تحقیقات معلوم شده که آن ها از یاران حضرت بوده اند که به سوی آن امام مبین پرواز کرده اند.


0طبق آخرین اخبار رسیده اکثر یاران حضرت جوان بوده و عده ای از آنان زن هستند.


0امروز اهل مکه صوت دلنواز قرآن را از دو لب مبارک امام زمانشان شنیدند و کتاب علی (ع) را در دستان آن حضرت دیدند و او را در حالی که در بین رکن و مقام سخن می گفت مشاهده کردند.


0امروز اهل آسمان و زمین، مرغان آسمان و ماهیان دریا غرق سرودی شادی گردیدند.


0امام زمان پس از تکیه زدن به دیوار کعبه فریاد برآوردند:«ای مردم هر کس می خواهد نوح و فرزندش سام را ببیند، هر کس می خواهد ... ، هر کس می خواهد محمد صل الله علیه و اله و امیرالمؤمنین علیه السلام را ببیند بداند که من همان محمد و علی هستم و... دعوتم را بپذیرید و نزدم جمع شوید که هر چه گفته اند و نگفته اند را به شما خبر می دهم.


0امروز اصحاب کهف به اراده پروردگارشان محشور شده و به یاری امام زمانشان شتافته اند. آن ها شاهدان مسلم برای ظهور قائم آل محمد می باشند و به حقانیت مهدی علیه السلام شهادت داده اند.


و مردم ایران، مرد و زن، پیر و جوان، همگی از شوق ظهور مولایشان به خیابان ها آمده و با شور و شعفی غیر قابل وصف لبیک گویان آمادگی خود را برای یاری آن حضرت اعلام نمودند.



تصورش هم قشنگ و لذت بخشه!

میلاد آ‍قامون حجةابن الحسن (روحی و ارواح العالمین لتراب مقدمه فداه) را پیشاپیش خدمت همه دوستاران حضرتش تبریک میگم


 


نوشته شده توسط : ممتحنه

با شهدا نجوا کن [ نجوا ]


حتما بخونید...

یکشنبه 86 شهریور 4 ساعت 7:35 صبح

وصیت نامه بیجی شهید محمد رضا مهرپاک

شهید محمد رضا مهر پاک 

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم ایاک نعبد و ایاک نستعین

می خواهم زبان خامه را به سینه کاغذ آشنا کنم و نقشی از رخ آن زیبا را بر این سینه سفید منقش کنم اما قلم را توانایی این کار نیست کاغذ را تحمل این نقش نیست

می خواهم امواج خروشان احساس را به مهار عقل در زندان تن محبوس کنم اما عقل را توان به بند کشیدن دل نیست تن را قدرت نگه داشتن روح نیست

چشمانم را می بندم

میخواهم تصویری از جمال رعنای یار را در ذهن تصور کنم اما ذهن متصور چنین تصویری نیست آن جمتال زیبا را کسی قادر به به تصویر نیست

میخواهم مرغ اندیشه را از پرواز در آسمان خونرنگ عشق باز دارم اما او را هیچ قیدی قادر به مقید ساختن نیست این آسمان خویشتن را از طیران این مرغ باز داشتن ثواب نیست

قلم را دوباره به چرخش وامیدارم امواج خیره سر احساس به ساحل اطمینان هجوم می آورند آن یار رعنا تمام قد در تیغ قله عشق به تماشا ایستاده است  مرغ اندیشه به پرواز خویش ادامه میدهد کاغذ از سیاهی قلم نقش می پذیرد دل زبان گشوده که : ای نازنین دلبر تو مرا همچون شبنم صبحگاهی  پاک خواسته بودی و من رو سیاه از نوک پا تا فرق سر به گناه آلوده گشتم پس مرا ببخش !

ای دوست تو از من خواسته بودی به عهدم وفا کنم و به سویت بشتابم و من ÷یمان شکن نادانی هستم پس مرا ببخش ! ولی بدان من نیز روزی پاک بودم قلبم هنوز از زنگار پاک بود چشمانم هنوز به طرفی نگاه نکرده بود دستانم هنوز به ناپاکی آلوده نشده بود وجودم پاک بود عقلم پاک بود

آه ای زیبای زیبایان !

چه کنم نفس بر من غلبه کرد و تو خود حال مرا میبینی شیطان را به دوستی برگزیدم و تو روزگارم را میبینی ولی هرگز از روی طغیان سر از فرمانت نپیچیده ام هرگز از روی عمد بر خلاف دوستی ات عمل نکرده ام هرگز ! خود میدانی حتی آن هنگام که طعم گناه از دهانم زایل نگشته بود فکر تو آنرا تلخ میکرد که هرگز گناه لذتی نداشته است خود میدانی همواره پشیمان بوده ام ولی چه کنم که بر وجود کثیفم  شیطان تسلط پیدا کرده بود هرگاه خواسته بودم که رو به سویت نهم این نفس مرا باز داشته بود هرگاه خواسته بودم سیلی بر رخ شیطان بزنم این نفس جلویم را گرفته بود  آری. خود میدانی روزگاری با پاکی و صداقت  قرین بودم شبها به لبخندی میخوابیدم و و روزها با لبخندی دگر بیدار میشدم شب و روزم با تو میگذشت حالا رانده از هرجا مانده از هرچیز پشیمان از همه چیز به درگاهت آمده ام میگفتند تو به این سرزمین آشنایی میگفتند تو را در اینجا میتوان یافت می گفتند در اینجا دوستداران زیادی داری می گفتند به اهل نظر اینجا نظر داری و من سر از پا نشناخته به اینجا آمده ام شتاب داشتم تا به اینجا برسم پای برهنه جامه دریده چشم گریان با تنی ریش به اینجا رسیده ام چشمانم کم سو گشته است تنم زار گشته است پاهایم مجروح است و دلم پریشان است

آیا تو مرا خواهی پذیرفت ؟آیا برای دیدنت حالی جز این میخواهی؟ آیا برای وصالت مهریه ای بالالتر از این خواستاری؟پس کی بر من ناتوان نظر خواهی افکند ؟ پس کی مرا خواهی پذیرفت؟ همه خوبانت را قبول کرده ای و من جاهل هنوز بر درگهت نشسته ام که چه کنی؟ آیا تا وقتی خونی در رگم جاری است روحی در بدنم باقی است تو مرا میپذیری؟ حاشا و کلا

تا وقتی چشمانم میبیند گوشهایم میشنود پاهایم حرکت میکند دستانم میجنبد قبلم میتپد تو مرا هرگز قبول خواهی کرد؟

پس ای شمشیرها مرا در برگیرید! 

 ای نامردان جاهل مرا بکشید !

ای خون فوران کن !

 ای تن پاره شو!

ای چشم کور شو!

بگذار دستانم بشکند پاهایم قطع شود مغزم پریشان شود مگر تو این را نمیخواهی ؟ مگر تو این را قبول نمیکنی؟ پس تو میگویی چه کنم؟ بهای دینت را این جان ناقابل قرار داده ای؟

پس ای خصم مرا بکش !

بر درگهت انتظار تلخ است  برای دیدنت انتظار سخت است برای وصالت صبر نتوان کرد مرا به انتظار مگذار

هرکسی خواسته ست بر شیطان پشت پا بزند هرکسی که خواسته است راه میانبر ر انتخاب کند هرکسی خواسته است با تو دمساز شود هر کسی خواسته است با تو هم سخن شود به اینجا شتافته است ! و من نیز از آنها تبعیت کردم آیا مرا هم قبول خواهی کرد ؟ هیچکس وقتی بدن پاره پاره ام را دید گریه نکند ! احدی وقتی چشم بر تن بی روحم دوخت گریه نکند که این تن جز قفسی نیست؛ که این پوست و استخوانی بیش نیست ؛ این بدن پوسته صدفی بیش نیست مرواریدش را تقدیم یار کردم و حقش هم همین است !

بر من قبری نسازید !

مرا از یادها برید!

منی نبوده ام منی وجود نداشته است .

میخواهم همه - جز او-  مرا از یادها ببرند میخواهم با او تنها باشم و شما مرا از این تنهایی باز ندارید هرکس میخواهد بهترین راه را انتخاب کند باید بیشترین بها را بپردازد من نیز چنین کرده ام پس مرا بر این ناراحت نشوید ،که بسیار سود برده ام !

                                                                                            

                           

                                                                                                                والسلام

                                                                                              دوشنبه 18/6/1364- هورالهویزه

                                                                                                       محمدرضا مهر پاک

 

 


نوشته شده توسط : ممتحنه

با شهدا نجوا کن [ نجوا ]


و ای خاک ...

سه شنبه 86 مرداد 16 ساعت 10:54 صبح

« بسم رب الشهداء و الصدیقین »

و ای خاک ! تو را چه عهدی با خدا بود؟ چه گفتی که اینچنین شرف و افتخار یافتی؟ نمی دانم قبل از آمدن شهدا چه صحبت هایی بین تو و خالقت رد و بدل شد که از این همه خاک از این همه منطقه شهدا آمدند اینجا! و از آنروز خاکسپاری تا کنون چه شب ها و روزهایی را که به خود ندیده ای ! چه قدر اشک شوق و معرفت، گریه محبت و ندامت و گریه ی خشیت و امید اینجا ریخته شد . تو شاهد بودی روزی که شهدا را به خاک می سپردند خانمی آمد و گفت : تو رو خدا بذارید من و خواهرم بریم داخل کهف. خیلی گریه میکرد ولی شرایط طوری نبود که بشه برند داخل با همون حال آسمونیش  ، با چشمانی از اشک نمناک و صدایی لرزان گفت :برادرم را 16 سال است ندیدم مفقودالاثر است .دیشب بعد از مدتها اومد به خوابم گفت میام اینجا ....اینا غریبند ... میام به دیدنشون ... و تو بودی و خدایت که شاهد آمدن او هم به اینجا بودی ... و چه قدر سرفرازی ای خاک .تو شاهد چه چیزهایی که نبودی و من مطمئنم شاهد اقدام مبارک مادرمان زهرای اطهر(س) هم بودی که به زیارت فرزندان گمنامش آمده بود و تو شاهد بودی که ...  همه کسانی که این نعمت نصیبشان می شود ، به اینجا می آیند   و سفره دلشان را نزد شهدا پهن می کنند هم مفتخرند . آنهایی که می آیند اینجا و کارهای کرده و نکرده شان را گزارش میدهند و از شهدا برای ادامه راهشان در دنیا برنامه میگیرند امید و انگیزه می گیرند . کسی بود می گفت من تازه اول راه بندگی ام میام اینجا به شهدا میگم شما جزء آدمای موفقی بودید که گول دام و دانه های اطرافتون رو نخوردید و در راه خدا و امام عصر(عج) جهاد کردید بعد میگم ما هم مثل شما ... فرق نداریم ! هدفمون یکیه .بعد هدف و تکلیفم رو پیش خودشون مرور می کنم بعد که میخوام برم دلشونو هوایی می کنم ! بهشون می گم مطمئنم الانم شما زنده اید   و عشق کمک به امام زمان هستید من که میدونم منتظرید بدونید کجا می تونید یه قدم برای ظهور بردارید خوب بسم ا... ماها که اومدیم زیارت شما همه  می خوایم روز و شب با فکر و عمل و نیت در خدمت آقا باشیم امشب هم که تجدید عهد کردیم و شب های دیگه هم که میایم اینجا برای اینه که میخوایم ...خلاصه میگفت اینا رو میگم و بعد دعوتشون میکنم باهام بیان و هرجا که   میرم احساس می کنم دارم پشت سر اونا حرکت میکنم  و اونا حضور دارند واسه همین حیا می کنم که مبادا تو بندگیم دست از پا خطا کنم گفتم : خدا رو شکر اینم یکی دیگه از برکات اومدن  شهدا ...

 


نوشته شده توسط : ممتحنه

با شهدا نجوا کن [ نجوا ]


ندبه در کهف الشهدا

سه شنبه 86 مرداد 16 ساعت 10:11 صبح

سلام با عرض پوزش از غیبت چندین روزه این مدت که نبودم سرم مشغول کارای برنامه بود سعادتی شد و این 5 گل گمنام ما رو به عنوان خادمشون قبول کردند و مشغول کار بودیم خواستم ازتون دعوت کنم تا در دعای ندبه این هفته شرکت کنید من در جریان اینکه بچه های وبلاگ نویس ماشین گذاشتن نبودم و نیستم شما می تونید اطلاعات وسیله ایاب ذهاب رو از وبلاگ یک خبرنگار مسلمان  بخونید بیاید و غربت این شهدا رو ببینید بعد از اومدن بی خبر آقا به اینجا توجه مردم جلب شد ولی تا قبل از اون .... ان شاءالله از این به بعد نمی زاریم تنها بمونند و همیشه پیششونیم اگر مایل به شرکت در برنامه های کهف هستید یه اعلام آمادگی کنید تا من از این به بعد هر برنامه ای شد خبرتون کنم با وسیله ایاب ذهاب در میادین اصلی

راستی شاید خیلی هاتون جریان این شهدا و اینکه چرا کهف الشهدا رو نمی دونید برای همین کربلا مراجعه کنید یکی از دوستان زحمت شرح ما وقع رو کشیده بخونید و با غربت این شهدا بیشتر آشنا شید

اینم مطالبی در رابطه به همین مسئله:

عکس حضور آقا در کهف الشهداء

گزارش فارس از به خاکسپاری شهدا

حق با کیست؟؟؟ (نوشته های یکی از اهالی ولنجک)

 

آدرس: ولنجک -بلوار دانشجو -خیابان البرز - کهف الشهداء

زمان : جمعه 19/5/86   ساعت 6 صبح

و من الله توفیق

علی علی

 


نوشته شده توسط : ممتحنه

با شهدا نجوا کن [ نجوا ]


تولد در کهف الشهدا

شنبه 86 تیر 16 ساعت 8:53 عصر

سلام این پست با کمی تأخیره به بزرگی خودتون ببخشید دیگه

قسمت شد امسال تولد ما با میلاد حضرت زهرا (س) مقارن شه ما هم این قضیه رو به فال نیک گرفتیم و تولدمو در کهف الشهدا گرفتم جای شما خالی خیلی خوب بود یه سری عکس از کهف و تولدم گذاشتم بد نیست اصلی هاشو بعدا می زارم برای دیدن عکسا برید به  ادامه مطلب

عکسای تولدمو اینجا ببینید ...

نوشته شده توسط : ممتحنه

با شهدا نجوا کن [ نجوا ]


نیا نیا گل طه

جمعه 86 تیر 8 ساعت 5:45 صبح

 سلام یه شعری بود خیلی وقت پیش تو دفترم نوشتم نمیدونم از کجا بود ولی خیلی دردناک بود همیشه میگفتم دیگه اینقدرام وضعمون خراب نیست ولی حالا..... دوستان این وصف منه نه خوبایی مثل شما خدای نکرده دلخوری پیش نیاد علی علی

فریب ما مخور آقا دروغ می گوییم       به جان حضرت زهرا دروغ میگوییم

چه ناله های فراغی چه درد هجرانی؟      نیا نیا گل طه دروغ می گوییم

تمام چشم براهی و انتظار فراغ        و ندبه های فرج را دروغ می گوییم

دلی که مأمن دنیاست جای مولا نیست     اسیر شهوت دنیا دروغ می گوییم

زبان سخن ز تو گوید ولی برای مقام     به پیش چشم خدا ما دروغ می گوییم

خلاصه ای گل نرگس کسی به فکر تو نیست     و ما به وسعت دریا دروغ میگوییم

مرا ببخش عزیزم که باز می گویم                     نیا نیا گل طه دروغ می گوییم

          


نوشته شده توسط : ممتحنه

با شهدا نجوا کن [ نجوا ]


<      1   2   3   4   5   >>   >

سفارش تبلیغ
صبا ویژن

سفارش تبلیغ
صبا ویژن