: منوی اصلی :
: درباره خودم :
: پیوندهای روزانه :
: سرزمین عشق :
: همراهان :
: لوگوی همراهان :
: پیش نوشته ها :
: مداحی; وبلاگ :
: جستجو در وبلاگ :
بسم رب الشهدا و الصدیقین
ای کاش در دل ذره ای شور و نوا بود
احوال ما با حالت نی هم صدا بود
ای کاش شور جنگ در ما کم نمی شد
این نامرادی شیوه مردم نمی شد
ای کاش رنگ شهر بازی ام نمی داد
در جبهه یا زهرا(س) مرا بر باد می داد
امشب دل از یاد شهیدان تنگ دارم
حال و هوای لحظه های جنگ دارم
فرسنگها دورم ز وادی محبت
با یک دل خسته زنیش سنگ تهمت
مسموم شد ساقی و پیمانه شکسته
از بخت بد، درب شهادت شده بسته
من ماندم و متن وصیت نامه پیر جماران
من ماندم و شرمندگی از روی یاران
من ماندم و شیطان و نفس و جنگهایش
من ماندم و شهر و گناه و رنگهایش
از زرق و برق شهر خود نیرنگ خوردم
آن معنویتهای جنگ را از یاد بردم
خود را به انواع گنه آلوده کردم
در راه ناحق کوششی بیهوده کردم
از دفتر دل نام الله پاک کردم
دل را به زیر کوه عصیان خاک کردم
اکنون پشیمان آمدم با این تمنا
یا رب نظر کن جرم و عصیانم ببخشا
سلام بچه ها ! فردا اگر خدا بخواد می خوام برم جنوب البته نمی خواستم بگم ( به قول یکی از بچه ها تف به ریا) ولی یه مشکلی پیش اومده که شاید نتونم برم برای همین اومدم بهتون بگم برام دعا کنید دعا کنید برم نمیدونید چند وقته وعده این سفر و به دلم دادم دعا کنید قبولم کنند و منو به حریمشون راه بدند اگر نرم ............. وای ! فکرشم وحشتناکه همین ! من نه قلم قشنگی دارم که بخوام حرفامو بزنم و نه بلدم شعر بگم برای همین هیچی نمی گم فقط التماس دعا
نوشته شده توسط : ممتحنه