: منوی اصلی :
: درباره خودم :
: پیوندهای روزانه :
: سرزمین عشق :
: همراهان :
: لوگوی همراهان :
: پیش نوشته ها :
: مداحی; وبلاگ :
: جستجو در وبلاگ :
یه مطلب خیلی تکراری ولی درد آور
اسم خودمو گذاشتم بنده ...
ü بنده ی من! نماز شب بخوان و آن 11 رکعت است .
ý خدایا خسته ام نمی توانم نیمه شب 11 رکعت بخوانم!
ü بنده ی من! دو رکعت نماز شفع و یک رکعت نماز وتر را بخوان.
ý خدایا خسته ام برایم مشکل است نیمه شب بیدار شوم .
ü بنده ی من! قبل از خواب این سه رکعت را بخوان.
ý خدایا سه رکعت زیاد است.
ü بنده ی من! فقط یک رکعت نماز وتر را بخوان .
ý خدایا امروز خیلی خسته شدم راه دیگری ندارد ؟
ü بنده ی من! قبل از خواب وضو بگیر رو به آسمان کن و بگو « یا الله».
ý خدایا من در رختخواب هستم اگر بلند شوم خواب از سرم می پرد.
ü بنده ی من ! همان جا که دراز کشیده ای تیمم کن و بگو « یا الله».
ý خدایا هوا سرد است نمی توانم دستهایم را از زیر پتو بیرون بیاورم .
ü بنده ی من ! در دل بگو « یا الله » ما برایت نماز شب حساب می کنیم .
بنده اعتنایی نمیکند و می خوابد .
ü ملائکه من ببینید من این قدر ساده گرفتم اما بنده ی من «جیفة باللیل» است و خوابیده است . چیزی به اذان صبح نمانده است او را بیدار کنید دلم برایش تنگ شده امشب با من حرف تزده است.
v خدایا دوبار او را بیدار کردیم دوباره خوابید .
ü ملائکه من در گوشش بگویید پروردگارت منتظر توست.
v پروردگارا باز هم بیدار نمیشود.
اذان صبح را میگویند...
هنگام طلوع آفتاب است... ای بنده ! بیدار شو نماز صبحت قضا می شود .
خورشید از مشرق سر بر می آورد ...
خداوند رویش را بر می گرداند ......
ملائکه من! آیا من حق ندارم با این بنده قهر کنم؟!
نوشته شده توسط : ممتحنه