: منوی اصلی :
: درباره خودم :
: پیوندهای روزانه :
: سرزمین عشق :
: همراهان :
: لوگوی همراهان :
: پیش نوشته ها :
: مداحی; وبلاگ :
: جستجو در وبلاگ :
سلام شنبه صبح داشتم از کنار جاده کهف رد میشدم دیدم یه عالمه آدم تو جادند گفتم بابا دم این امت گرم تو این یخ بندون و برف شدید هم هوای شهدا رو دارند یه ذره که نزدیکتر شدم و دقت کردم دیدم بعلهههههههههه حدود 30-40 تا خواهر برادر دینی جاده کهف رو کردند پیست اسکی و از کنار شهدا تا پایین جاده با تیوپ سر میخورند
مغزم سوت کشید .... باورم نمیشد میدونستم خیلیا خبر ندارند اینا اینجاند ولی نه پس اون کهف الشهدا به اون بزرگی که تو مسیر نوشته چیه یعنی ندیدن؟ و خیلیا هم از وجود شهدا ناراحتند ولی فکر نمیکردم بی شرمی رو به این حد برسونند که کنار شهدا به کاراشون بپردازند آخه تو این مدت چون برف خیلی بود نمیشد رفت بالا و بچه های خودی کمتر سر زدند که نتیجش همین شد
رسیدم خونه تماس گرفتم و به بچه ها خبر دادم چند ساعت بعد خبر رسید که خدا رو شکر بچه ها همه ی اونا رو جمع کردند و جلوی خیابون منتهی به کهف گیت (ایست بازرسی )گذاشتن خلاصه سرتونو درد نیارم بعد این قضایا با اینکه مسیر شیشه شده بود با یه سری از دوستان جمعه صبح دل زدیم به دریا و رفتیم کهف این چند تا عکسم سهم شما از این زیارت.
میخواستم عکسای شب یلدا رو هم بزارم دیدم دیگه گذشته ببینید نظر بدید
دعا یادتون نره
یا زهرا(س)
(برای دیدن اندازه واقعی عکسها رو سیو کنید و بعد ببینید .)
مراد عشق کشف راز میکرد **** که مجنون چون به لیلی ناز میکرد
به خاک پای لیلا غبطه میخورد ****بدین سان تا افقق پرواز میکرد
به گردون طوف تیغ عشق میداد **** به مرگش زندگی آغاز میکرد
دو لب می بست و از چشمان معشوق**** به چشمش بوسه ها احراز میکرد
به بزم عشق کامش را چو میبست **** به عود عشق سوزش ساز میکرد
در دل را به روی غیر می بست **** در باغ شهادت باز میکرد ...
از اشعار مرحوم ابوالفضل سپهر
نوشته شده توسط : ممتحنه